English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6348 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fire control radar U رادار کنترل اتش
air control radar U رادارکنترلهوایی
traffic control U کنترل عبور و مرور
traffic control U کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
traffic control U کنترل ترافیک
air traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air traffic control clearance U اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
control system U سیستم کنترل
control system U سیستم فرمان
indirect control system U سیستم کنترل غیرمستقیم
feedback control system U سیستم کنترل فیدبک
cable control system U سیستم کنترل کابلی
input output control system U سیستم کنترل ورودی-خروجی
laminar control flow system U سیستم کنترل جریان خطی یالایهای
radar U دستگاه رادار
radar U رادار
radar quardship U نگهبانی رادار
radar quardship U دیدبانی بارادار
radar ranging U تنظیم تیر به وسیله رادار
radar ranging U میدان رادار
radar comouflage U استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
radar clutter U منطقه پوشیده از دید رادار
radar clutter U منطقه کور رادار
doppler radar U رادار داپلر
doppler radar U رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
doppler radar U رادار دوپلر
acquisition radar U رادار اکتشاف هدف
radar beacon U برج مراقبت رادار
radar beacon U راهنمای رادار
warning radar U رادار هشدار دهنده
radar beam U پرتو رادار
radar boresight U محوریابی رادار
radar boresight U تطابق خط دید رادار
radar unit U مرکزرادار
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
radar prediction U کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar danning U ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar echo U علایم روی صفحه رادار
radar engineering U مهندسی رادار
radar equipment U تجهیزات رادار
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
radar installation U تاسیسات رادار
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar location U موقعیت رادار
radar man U متصدی رادار
radar measurement U اندازه گیری رادار
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar netting U تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
radar network U شبکه ی رادار
radar operator U متصدی رادار
radar countermeasures U اقدامات ضد رادار
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar countermeasures U پیش گیریهای ضد رادار
radar trap U وسیلهسرعتسنجموتور
radar scope U صفحه رادار
radar scope U صفحه دید رادار
acquisition radar U رادار هدفیابی
acquisition radar U رادار هدفیاب
radar silence U سکوت راداری
search radar U رادار تجسسی
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
radar screen U indicator position plain :syn display radar
radar screen U صفحه تصویر رادار
aerial radar U رادار هوایی
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
weather radar U رادارآبوهوا
surveillance radar U رادار مراقبتی
surveillance radar U رادار تجسس هدف
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
radar altitude U ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
radar alimeter U فرازیاب رادار
radar reflector U انعکاسرادار
radar antenna U انتن دار
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
radar trapping U اختلال رادار
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar return U انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar altimetry U ارتفاع سنجی به وسیله رادار
radar mast U دکلرادار
radar beacon U برج دیدبانی رادار
radar trace U علامت رادار
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
air search radar U رادارردیابهوایی
radar range mark U فاصله یاب راداری
target detection radar U رادارحمایتکنندههدف
anti-radar missile U گلولهموشکضدرادار
surface surveillance radar U رادارمراقبسطحی
sidelooking airborne radar U رادار با دید جانبی
sidelooking airborne radar U رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
radar picket cap U هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
sidelooking airborne radar U رادار جانبی
sidelooking airborne radar U رادارجانبی
battery integration end radar display U وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
battery integration end radar display U equipment
two-way traffic U محلعبوردوطرفه
through traffic U عبور یکسره
through traffic U شد امد ترانزیتی
through traffic U ترافیک ترانزیتی
through traffic U امد و رفت ترانزیتی
traffic U رفت و امد
traffic U امد و رفت
traffic U تجارت هدایت شده
traffic U انتقال دریانوردی
traffic U حرکت سیر
traffic U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic U گذشتن
traffic U مخابره
traffic U امد وشدکردن
traffic U نقل
traffic U تردد کردن
traffic U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic U امد و شد
traffic U عبور و مرور
traffic U ترافیک
traffic U امد و شد حمل و نقل
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
traffic U شد وامد
traffic U امد وشد رفت وامد
traffic U تجمع مدافعان
traffic U تجارت
traffic U تجارت غیرقانونی
traffic U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic U داد وستدارتباط کسب
traffic U داده پیام دریافتی
traffic U مبادله کالا
traffic U کالا
one-way traffic U عبوریکطرفه
The traffic is heavy. U ترافیک سنگین است.
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
traffic density U تراکم امد و شد
gyratory traffic U شد امدچرخشی
gyratory traffic U امد و شد چرخنده
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
traffic density U سنگینی شد امد
traffic congestion U راهبندان سنگین
traffic density U فشار امد وشد
generated traffic U شد امد ایجادی
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic cut U گره شد امد
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to regulate the traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
traffic court U دادگاه عبور و مرور
airfield traffic U عبورو مرور در فرودگاه
air traffic U رفت و آمد هواپیمایی
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
telephone traffic U ترافیک تلفنی
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic U رفت و امداتومبیلها
heavy traffic U ترافیک سنگین
telecommunication traffic U ترافیک ارتباطات
local traffic U رفت و امد محلی
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
bus traffic U رفت و امد اتوبوسها
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
traffic designer U نقشه کش رفت و امد
induced traffic U ترافیک القایی
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
dense traffic U ترافیک سنگین
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
tidal traffic U امد و شد ناقرینه
tidal traffic U شد امدنابرابر
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
traffic lanes U خطترافیک
There is heavy traffic. U ترافیک سنگین است.
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
traffic flow U کشش ترافیک
traffic warden U فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic jam U ترافیکوراهبندانسنگین
outgoing traffic U جاده به راستای بیرونی
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
traffic release U ساعت عبور ازاد خودروها
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic signal U چراغ راهنمایی
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
road traffic U رفت و امد خیابان
street traffic U ترافیک [جاده]
road traffic U ترافیک جاده ترافیک خیابان
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
traffic intensity U شدت عبور و مرور
road traffic U امد وشد خیابان
traffic signal U نشانه روشن
street traffic U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
merging traffic U ترافیکخیابانفرعیاتوبان
traffic sign U علامت عبور و مرور
traffic sign U تابلو نشانه گذاری
traffic sign U تابلو علایم
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
Recent search history Forum search
1مقدار دهدهی بزرکترین عدد اعشاری چیست
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1تحت نظارت سازمان اتوبوسرانی رشت و حومه
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1Immune system remembers pathogen on subsequent exposure
2مقررات و دستورالعمل‌هاي مربوط به كنترل فضاي كشور
1این جمله اسپانیایی هستش و معنی فارسیش رو میخوام . باگوگل ترنسلیت این معنیشه:متعلق به خانواده پروکوم است و در مفهوم انتخاب گنجانده شده است . اگه میشه معنی جمله اسپانیایی اگه هم نمیشه فقط معنی پروکوم ؟
1معنی کلمه procom
0piezo drive
0Powertrain control module
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com